بهداشت تجارت وفرهنگ درلیوارجان باستان

ساخت وبلاگ

" آنروز پس از صرف صبحانه تصمیم گرفتیم در لیوارجان گردش کنیم ؛ از حاجی خان درخواست کردیم و او مستخدمی به نام سلیمان را همراه ما به عنوان راهنما فرستاد . دم در  منزل حاجی خان دهقانانی را دیدیم که ایستاده بودند

بره ، جوجه، مرغ و چنین چیزهایی را با خود آورده بودند ؛ از نوکر پرسیدم اینها

کی هستند ؟! جواب داد: اینها رعیتهای حاجی خان هستند ؛ چون شنیده اند  

که میهمانان عزیزی به حاجی خان رسیده اندبلافاصله هدایایی با خود آورده اند

عده زیادی از اینها رعایای دهاتی هستند که حاجی خان فروخته ولی هنوز هم

آنها حاجی خان را ارباب خود میدانند ودردهای خود را به او عرض میکنند.

پرسیدم در آمد حاجی خان زیاد هست ؟!!!

__ حسابش را تنها خدا میداند ! فقط در آمد حاجی خان  از لیوارجان برای هفت پشت او کافی است ؛ از زمینهای خالصه درآمد دارد ؛ از رعایا مالیات میگیرد ، از باغات خودش در آمد دارد و از باغات رعایا سهم مالکی میگیرد ، از یخچالها و حمامها سود میبرد ، درد سرتان ندهم کاروانسراها و تمامی دکانهای بازار مال حاجی خان است . طبعا آنها نیز عایدی دارند ! در آمد آب چشمه ها و درآمد بازار لیوارجان که از بازار علمدار بزرگتر است جزو عایدات اوست در بازار هفته از صد پارچه آبادی به اینجا می آیند ، همه آنها که می آیند مالیات میدهند .

خلاصه آقاجان ! اینجا جای پر در آمدی است و به همین خاطر دشمنان خان چشم طمع به اینجا دوخته اند .

قهوه خانه ها وعذاخوریها مثل سایر شهرهای ایران بود . در بازار گردش کردیم؛

متوجه شدم زندگی در اینجا مثل زندگی در شهر است ولی بعضی خصوصیات

زندگی شهری را _ که در بعضی شهرهای ایران دیده بودم _ در اینجا ندیدم

تریاکی و تریاکخانه در اینجا نبود ؛ بطوریکه میگفتند تریاک هنوز به اینجا سرایت

نکرده بود ، طبق گفته نوکر در اینجا قمار بازی خیلی رواج داشت، حتی از سایر جاها برای قمار بازی به اینجا می آیند "

" در کوچه درویش می خواند و اصناف بازار و بعضی از آدمهای بیکار در اطراف او

گرد آمده بودند.

به مکتبخانه رفتیم ؛ محل مکتب مسجد زیبایی بود ولی از لوازم مورد نیاز یک مکتب  در آنجا اثری نبود . بچه ها تشکچه خود را روی حصیرها _ که از نی

بافته شده بود _ انداخته بودند .

جلو معلم _ که کنار پنجره روی پوستین نشسته بود _ مرمر سفیدی دیده میشد که بچه ها کتاب خود را روی این مرمر میگذاشتند و درس پس میدادند.

معلم پیش ما درس چند نفر را گوش داد ؛ یکی از بچه ها درسش را خوب نمی خواند . اغلب آنها میترسیدند و اشتباه میکردند ؛ وقتی درس میخواندند زیر نگاهی  هم به آلت تنبیه مثل چوب و فلک می انداختند .

این موضوع را به معلم گوشزد کردیم در جوابمان گفت : الضرب زینت العلم _ یعنی کتک زینت تعلیم وتربیت است !!!  "

البته چنانچه اشاره شد ؛ لیوارجان در بین آبادیهای منطقه مرکزیت تجاری و اقتصادی داشت بطوریکه از یکصد آبادی و ده ، هر هفته برای کارهای تجاری و

خرید و فروش به این آبادی می آمدندو بزرگترین مرکز تجاری منطقه محسوب

میشد . علاوه بر آن لیوارجان مرکزیت فرهنگی نیز در بین سایر آبادیها داشت

بطوریکه در مراسمات خاصی از جمله مراسم مذهبی از آبادیهای دیگر برای

شرکت در این مراسمات به لیوارجان می آمدند .

از دیگر آدابی که در مراسمات میتوان به آن اشاره کرد مراسم جشن .عروسی بود که به مدت یک هفته ادامه می یافت .

مدیریت وبلاگ الان دانشجو است...
ما را در سایت مدیریت وبلاگ الان دانشجو است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbjafarnazhad30978 بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 18 شهريور 1397 ساعت: 20:22